loading...

آئین مستان

سینه زنی واحد شهادت امام حسین,سینه زنی واحد شب اول محرم,متن مداحی شب اول محرم,دانلود مداحی شب اول محرم,متن مداحی شهادت امام حسین,شب اول محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 372 زمان : نظرات (0)

آن چنان که بارش بارانِ نم نم دیدنیست

چشمِ خیسِ گریه کن هایِ شما هم دیدنیست

یادم رفت بگم،سلام محرم ... ببخشید یادم رفت ، سلام محرم ... سلام فصلِ نوکری ... سلام دهۀ عاشقی ... قبل ازهمۀ اینا باید میگفتم،ببخشید ...سلام مادر ... ممنونم راهم دادی به عزایِ فرزندت ... بخدا فاطمه رامون داده،خودت نیومدی ها ... یادت نره شب اولی سلام بدی ...

آن چنان که بارش بارانِ نم نم دیدنی ست

چشمِ خیسِ گریه کن هایِ شما هم دیدنی ست

چقد صحنه هایِ دیدنی امشب من دارم میبینم،همه چشمها خیسه

هم نزول حضرت جبریل سویِ روضه ها

(ملائکه اومدن قبل ازمن و تو ، بالهاشونو پهن کردن ، مگه امام زمان (ع)نمیگه : أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ ...)

هم نزول حضرت جبریل سویِ روضه ها

هم گدایی کردن امسال حاتم دیدنی ست

چه خبره محرم ؟ ... همه میان برای گدایی ، شاه و گدام نداره ... مگه نگفت : كُلُّ خیرٍ فی باب الحُسَین ... (هرچه خوبیِ تو این عالم درِاین خونه هست ، جایِ دیگه نرو چیزی گیرت نمیاد ... حاتم درِ این خونه گدایی میکنه ... به بهاکثرِ ایام اگرچه خالی از زیبایی است (ببینم تو هم موافقی حرف دل تو هم اینه ناله ات نشون میده)

اکثرِ ایام اگرچه خالی از زیبایی است

چهرۀ این شهر در ماهِ محرم  دیدنی ست ...

 آی حسین .....

اولین حسینِ محرمتُ دلت میاد نگی ؟ .. خیلی ها نرسیدن به امسالِ محرم نفس نداشتن

بابا ،رنگ سیاه همیشه دلگیره ، دیدی بعضی ها ادا میکنن،ادایِ روشن فکری هم دارن میگن آخ دوباره محرم اومد دلمون گرفت، همه جا سیاه میشه" ... اما زیباترین سیاهیِ عالم پیرهن مشکیِ حسینِ ... چند روزِ هی میری تو کُمد نگاه به لباست میکنی ؟؟ چند روز هی بقچه رو باز میکنی بو میکنی .... بعضی ها اصلا محرم میرن  لباس میخرن برا بچه  هاشون لباس میخرن ... ما برا بچه کوچیکامونم محرم میریم لباس مشکی میگیریم ... بچه هامون از دو هفته قبل ذوق میکنن هی میگن کی محرم میاد ما لباس مشکی بپوشیم ...

چهرۀ این شهر در ماهِ محرم  دیدنی ست ....

صحنه ای از مرقدت  ..

حالا دلت قشنگ آماده شد واسه این یه بیت" دیگه چی ها دیدنیِ ؟امشب همه دیدنیها رو میخوام برات بشمارم : شهر دیدنیِ،این اشک دیدنیِ،گدایی کردن همۀ عالم دیدنیِ،دیگه کجا دیدنیِ ؟.. دیدنی ترین نقطه عالم میدونی الان کجاست یکی پاشه به من بگه الان دیدنی ترین نقطه عالم کجاست ؟ بگم برات ...

صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها

کربلا ، بالایِ گنبد موجِ پرچم ...

امشب شَبِشِ با من بگو ...

کربلا ... کربلا ....

دادبزن ... تا شبایِ دیگه بهت نفس بدن ... این دلِ تنگم ....

همین شبِ اولی نیت کن هر شب چندتا سلام به آقا بدیم اولِ روضه ست بسم الله ... اونایی که دلشون رفته،دستشون رو سینه شون بیاد :

السَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ ...

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّفآءَ فی تُرْبَتِهِ ...

أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ

حسین .... حسین ....

فک کن دستت به پرچمِ ... این دستِ راستتو ...

حسین .... ای تشنه لب ... حسین ... حسین ....

یا غیاث المستغیثینِ منی هنگامِ مرگ

میزبانیِ تو در آن واپسین دم دیدنی ست

یکی دیگه از دیدنی ترین جاها اون لحظۀ آخرِ عمرِ ماست ... ان شاالله تو بیای ... بخدا این گریه خیلی می ارزه ، مِسمَعِ بن عبدُالمَلِک از امامِ صادق (ع) تو کامل الزیارات نقل میکنه :پرسید آقاجان آخرِ ما چی میشه ؟ لحظۀ جون دادن ما چی میشه ؟ امام صادق (ع) فرمود مِسمَع : ﻫَﻞ ﺗَﺰورُ ﺟَﺪّی اﻟﺤُﺴَﯿﻦ ؟آیا جدِ ما رو زیارت میکنی ؟ سرشُ انداخت پایین،نه آقا خَفَقانِ،حکومتِ نظامیه،راه ها بسته هست،می کشَنِمون،زن و بچه مون رو به اسارت میبرن ... نمیتونم برم ...آقا یه سوال دیگه کرد فرمود مِسمَع حالا که نمیتونی بری آیا برا جد ما گریه میکنی یا نه ؟ جذع و فذع داری یا نه ؟ مِسمَع گفت آره آقا ... اینقد گاهی اوقات منقلب میشم دارم غذا میخورم یادِ جدِ شما میفتم،لقمه از دهانم میفته ... میخوام آب بخورم ، یادِ لبهایِ بچه هاش می افتم ... حضرت فرمود مِسمَع حالا که جذع و فذع و گریه داری بهت یه مژده بدم لحظۀ جون دادنت مادرم میاد ... جدم میاد ... ما هممون دورت حلقه میزنیم جانان

یا غیاث المستغیثینِ منی هنگامِ مرگ

میزبانیِ تو در آن واپسین دم دیدنی ست

در میان نامۀ اعمال در محشر فقط

روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی ست

بابا،مگه نمیگن قیامت،پرده رو کنار میزنن اعمالمونُ نشونمون میدن ... مگه قیامت : یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ... نیست ؟ خوش بحالِ اونی که پرده رو کنار میزنن ، گریه هاشو نشونش بدن ... بگن این گریه کنِ حسینِ ... چه دیدنیِ این گریه ... فداتون بشم بعضی ها یه جوری گریه میکنن،من حسرت میخورم و غبطه میخورم ... این گریه خیلی می ارزه

این سبک را دوست سنگین میخرد

آبِی شورِ چشم شیرین میخرد

فکر نکنی همیجوری بدست منُ و تو رسیده ... خیلی می ارزه ...مرحوم مُستَنبِط تو کتابِ القَطره میگه حبیبُ خواب دیدن،گفتن آرزو داری؟ گفت دوتا آرزو دارم .یکی که دوباره زنده بشم برا حسین (ع) جون بدم ...یکی اینکه نفَس بهم بدن ، جون بهم بدن بیام تو روضه هایِ حسین (ع)  قاطیِ گریه کن ها بشینم،منم گریه کن بشم،گریه کنارِ شهادت ... این شهدا تو همین گریه ها اذنِ شهادتُ گرفتن ... اگه بالِ پرواز میخوای تو گریه باید بالِ پرواز بگیری ... آهای شهداء ما کاری از دستمون برنمیاد ... تنها کاری که از ما برمیاد بچه هاتون و احترام کنیم ... کسی حق نداره این بچه رو اذیت کنه ...قبل از عاشورا براش گریه ها کردن ... فک نکنی بعد شهادتشِ ، نه ... به دنیا نیومده بود مادرش براش  زار زار گریه کرد ... هی میگفت : اَنا الغَریب ... باباش علی گریه کرد ... داداش حسنش (ع ) گریه کرد ... هی میگفت :لایوم کیومک یا ابا عبدالله

طاووس یمانی میگه اینقدِ پیشانیُ لبهایِ حسینُ پیغمبر بوسیده بود که نور ازش ساطِع می شد ... دیگه یه جایی تاریک بود، نیازی به چراغ نبود ، حسین (ع) که میومد چهره اش نورانی بود ، از بوسه هایِ پیغمبر ... پیغمبر می بوسید و گریه میکرد ، میگفتند چرا گریه میکنید آقا ؟ میگفت دارم جایِ شمشیر ها رو میبوسم ... قبل از شهادت برا حسین گریه ها کردن ...

برسیم به امشب روضه بخونم ... میخوام اسم کسی رو ببرم که قبل ازشهادت برا حسین گریه کرد ...

دیدن از پله هایِ دارالعماره داره میره بالا و گریه میکنه ... نفهمیدن چرا داره گریه میکنه ... فک کردن ترسیده ... فک کردن گریه ، گریه ضعفه ... بهش طعنه زد گفت تو که اینقد ترسو بودی و گریه ات گرفته ، چرا اومدی کوفه ....؟ گفت تو نمیفهی من برا چی گریه میکنم ، من دارم برا حسین گریه میکنم ... دارم برا اون آقایی گریه میکنم که نامه نوشتم بیاد ، دستِ زن و بچه شو گرفته ... این گریه نیست ، این عشق بازیِ مسلم با مولاشِ ... بچه ها گریه یعنی عشق بازی ...

اشک یعنی عشقبازی با خدا ...

انفجارِ بغض اما بی صدا ....

 عشقبازی ازنگاهِ مسلمُ حرُ و حبیب

با غریبی سر به زیری،قامتِ خم دیدنی ست

غریبیش مالِ مسلم ... سر به زیریش مالِ حر ... قامتِ خمش مالِ حبیب ... ما همه مون اینجوری بیایم ، غریبیم ، سر به زیریم ، قامتمون خمِ ...

چرا غریبیم ، آخه آقامونُ ندیدیم

چرا سر به زیریم ، آخه گنه کاریم خجالت زده ایم .... بعضی هام که پیر شدن تو این مسیر ، خمیده شدن .....

 غریبه مسلم حیفِ ، باید شبِ اول غریب نوازی کنیم ... اینقدِ ابی عبدالله مسلمُ دوس داره

عبارت عجیبه ، بعد از شهادتِ مسلم یه جمله ای داره حضرت ، یه محرم می ارزه معنا بشه ... وقتی خبرِ شهادتِ مسلمُ شنید یه جمله گفت : لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ...

الله اکبر ... کیا بودن اینا ، کی بوده مسلم که حسین گفت دیگه نمیخوام زندگی کنم بعد اینا زندگی معنا نداره ، خوبی نداره ... کی بود مسلم که حسین براش جوری گریه کرد ...

"حَتی جَرَت دُموعَ علی صَدره  ... سینه اش خیس اشک شد ... حالا من و تو میتونیم حقِ مسلم و ادا کنیم شبِ اول

با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر

اینجا نیا دیگر نداری خانه در این شهر ...

یادم میایید تا کجاها کیسه ی نان را ...

میبرد آن شبها علی برشانه در این شهر

آواره گشتم کوچه ها را یک یک اما نیست

جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر

کار کوفه بجایی رسیده ، یه مرد داره اونم طوعه ست .... عجب کوفه ای هست این کوفه ...

هرکس که روزی نامه ی یاری برایت داد

شد نیزه دار لشگر بیگانه در این شهر

خیلی این یه بیتش جانسوزه ....

این نامه از مسلم بدستت میرسد اما

کشتن او را ناجوانمردانه در این شهر

 من رو یه کلمه حرف دارم تا حالا اینهمه سال ما با هم گریه کردیم یه موقع یه کلمه میشه همۀ روضه ....

کشتن او را ناجوانمردانه در این شهر

خیلی نامردی مسلم و کشتند ... خیلی نامردی کشتنش ... ناجوانمردانه کشتنش ... چاله کندن ... خاکستر روسرش ریختن ... آتیش ریختن .... اما حریف شد ، یه تنه حریف شد ، اما بهش قول دادن امانش بدن ...

با نامردی کشتنش ، ناجوانمردانه کشتنش ... روضۀ من همینه ، امشب خیلی از اول غزل  سوختیم و گریه کردیم ، یه جمله روضه :

 ناجوانمردانه مسلم و کشتن ... میخواس وصیت کنه به دشمنش ، نمیخواستن وصیتش رو بشنون ، نامردی کشتنش ... بهش امان دادن و سرش و بریدن و از بالایِ دارالاماره انداختنش ....

هی دارم مزه مزه میکنم ، کجاببرمت ، نا جوانمردانه کشتنش ... ببین  چند بار من اینو تکرار کردم ... نامردی کشتنش ... آقاشم ناجوانمردانه کشتن ....اربابش هم ناجوانمردانه کشتن کربلا ...

چقد اینا نامردن ، خیلی حرفه ها من یه دونه شو بگم ناجوون مردی ازین بالاتر ، بگم ؟!!

مگر به کربلا کفن .......

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند ...

مسلم ، حسینتم نامردی کشتن ... کشتنش ... پیرهنش هم در آوردن ... وای وای ...شب اولی نمیتونم اسم مادرمونو نبرم باید شب اول بریم مدینه امشب گریزم مدینه ست  ....ناجوانمردانه کشتن از مدینه باب شد ... چرا ؟!! ... مدینه ، چهل تا نامرد ... دور یه زنِ بی پناه حلقه زدن ... ازاین ناجوانمردی بالاتر ؟!! ... یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه ...

شهری که در امان ست حتی یهود درآن

در بین خانه ی خود زهرا امان ندارد ....

بگو یازهرا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 759 زمان : نظرات (0)

حاج محمدرضا طاهری

 

ماه غم است و می کشی از سینه آه را

خم کرده است آه غمت قد ماه را

صاحب عزاترین عزادارها بیا

از زبون همتون میگم، همین براتون امشب بسه:

صاحب عزاترین عزادارها بیا

تا بر دلم نگاه کنی این دو ماه را

این حرف تو بود، حالا این حرف من:

سدّ گناه بسته به من راه اشک را

ضامن شو و بگو که نبندند راه را

تا اندکی شبیه تو باشیم این دو ماه

بر تن نموده ایم لباس سیاه را

عمریست دست  چادر زهراست بر سرم

بخدا اگه این سایه ی پر مهر و عطوفت مادر نبود، اسم یه نفر از مارو نمی نوشتند بیاییم تو مجلس ابی عبدالله، آخه من کجا، مجلس حسین کجا؟سفره ی شب های محرم مگه هر کسی میتونه بیاد سر این سفره بشینه اشک بریزه. آقا:

عمریست دست  چادر زهراست بر سرم

از من مگیر سایه این سرپناه را

گفتم حسین و اشک روی گونه ام چکید

فرمود: نشونه ی مؤمنین اینه:جلوش بنشینی، بگی:صل الله علیک یا اباعبدالله، صل الله علیک یا اباعبدالله، صل الله علیک یا اباعبدالله. سه مرتبه وقتی میگی،ناگاه دلش به لرزه می افته، اشکش جاری میشه.

گفتم حسین و اشک روی گونه ام چکید

دیدم که پاک کرده ای از دل گناه را

امام صادق علیه السلام فرمود:اگه به اندازه ی بال مگسی با معرفت برای جد غریب ما گریه کنی، گناهانت رو خدا اگه به اندازه ی کف دریاها باشه،به اندازه ی ریگ های بیابان باشه،به اندازه برگ های درخت ها باشه میبخشه.

آه از دل تو، آه ز چشمان عمه ات

چشمی که دیده واقعه قتلگاه را

هر کی میخواد امام زمان ویژه نگاهش کنه بگه:حسین...... خود امام زمانم باهات میگه:حسین......

نامه که می نوشت دل مضطری نداشت

داره می نویسه: بیا آقا جان، همه باهاتن، همه دل ها با شما هستند

نامه که می نوشت دل مضطری نداشت

غیر از وصال، آرزوی دیگری نداشت

با آب و تاب بر سر راهش نشسته بود

از انتظار، خواب به چشم تری نداشت

در فکر پیشواز عقیله به جنب و جوش

دلواپسی رو سری دختری نداشت

یکباره کوفه ریخت به هم مهر ننگ خورد

اصلا سفیر عشق چنین باوری نداشت

هجده هزار بیعت قبل از اذان شکست

تا قبل از نماز، هیجده هزار آدم اومدند دست بیعت دادند، همچین که جارچی های عبیدالله ملعون تو شهر اعلام کردند، هرکی پا مسلم و پا حسین بمونه،خونش حلال، مالش حلال ،زن و بچه اش حلال ، همه ترس به جونشون افتاد، یک به یک پیچیدند و رفتند، نماز عشاء برگشت، دید فقط دو تا بچه هاش پشتش نشستند، خدا یه عزیزی رو غریب نکنه تو یک شهر، خدا حالا این بچه ها رو چیکار کنم؟با هزار امید مادرشون دستشون رو به دست من داد، سفارسشون رو کرد، یه نفر دیگه نیست، باوفا ها همه رفتند، هانی شهید شده،حبیب و مسلم بن عوسجه هم از شهر رفتند خودشون رو به آقاشون برسونند، تک و تنهاست، در غریبی مسلم همین بس، برا همونی که خطبه های قتل ابی عبدالله رو داد،اومد در خونه ی همون، دق الباب کرد، شبانه، نیمه های شب، در و باز کرد، گفت:اینجا چی می خوای؟شریح قاضی ملعون ، می ترسه. مسلم گفت:هیچ کسی رو توی این شهر ندارم مجبور شدم بیام دم خونه ات، اومدم بچه هام رو امانت بسپارم.آی مردم باید بابا بشین بفهمید یه بابا بچه اش رو پهلوی عزیزترین کسی هم بخواد بذاره دلش شور میزنه، دوتا گل پسرهاشو دست دشمن سپرد، شریح گفت:پس سریع برو تا مأمورها نیومدند.دیدند هی یه قدم میره،دوباره برمی گرده پشت سرش رو نگاه میکنه. گفت:چرا نمیری؟فرمود:شریح اینها امانتند، شریح یه روزی قافله ی آقام از اینجا رد میشه، اینها رو دست  حضرت زینب سلام الله علیها بسپار.

هجده هزار بیعت قبل از اذان شکست

در کوچه غیر سایه­ی سر، یاوری نداشت

تا قبل از اینکه راه بیوفتد مسافرش

بازار شهر این همه آهنگری نداشت

کوفه برای نیزه، سر و دست می شکست

تا چند روز پیش ،اگر مشتری نداشت

مشغول جمع آوری سنگ و چوب شد

هر بی حیا که حربه­ی جنگ آوری نداشت

زنجیرهای زنگ زده، نعل  اسبها

بیش از طلا نه، قیمت پائین تری نداشت

خدا کنه اگه قرار باشه ما پای آقامون بایستیم، پای مولامون بایستیم، امام زمان داره دنبال یار داره میگرده،صدای هلْ منْ ناصر هنوز بلند ، حجت خدا دنبال مرد میگرده، حدالاقل مثل طوئه باشیم. این سرش رو به دیوار گذاشته داره اشک میریزه، در رو باز کرد، اینجا چیکار داری؟ مگه زن و بچه نداری؟ تو این شهر ناامن ،اگه الان سربازها تو رو اینجا ببینند، برا منم بد میشه، جلو در خونه ی من نایست، برو. یه نگاه غریبانه ای کرد، گفت:من که توی این شهر کسی رو ندارم. گفت:حالا چی میخوای؟ گفت:یه ظرف آب داری به من بدی؟ آب رو آورد بهش داد، آب رو نوش جان کرد. طوئه گفت:حالا برو. دید هنوز ایستاده.گفتم مادرجان من کسی رو ندارم توی این شهر. گفت:حالا کی هستی شما؟ گفت: من مسلمم، سفیر ابی عبدالله.گفت:خاک بر سرم، سفیر حسین اینقدر غریب. وای هیچکی دور و برت نیست؟اینها که همه برات دست و سر می شکستند،تا چند ساعت پیش همه می گفتند:بیا خونه ی ما. دیدند مسلم هی دست رو دست  میزنه، میگه: بشکنه دستم، خودم برا آقام نوشتم بیا. گفتم:دست زن و بچه ات رو هم بگیره بیا، دست زینب رو هم بگیره بیا، رباب داره شیرخوارش رو میآره، هی حسین.....چه شد در خونه ی طوئه بماند، با چه حیله و نامردی بردنش بماند، حالا بالا دارلاماره است، دست هاشو بستند،شیر بچه ی عقیله،مگه کسی حریف مسلم بود. حلا غریب وار ایستاده، فرمود: به من اجازه می دهید دو رکعت نماز بخونم. گفتند:بخون، نماز خواند رو به قبله ایستاد، این سلام هایی رو که می دهی، اولین سلام توی این عالم رو ، اول سفیرش داد، صدا زد:السلام علیک یا اباعبدالله،دیدند داره اشک می ریزه،یکی به طعنه گفت:به تو هم میگن یار حسین؟ حسین دلش رو به کیآ خوش کرده، دیدی مرگت نزدیک شده داری اینطور گریه میکنی؟فرمود:من برا خودم گریه نمی کنم. ای کاش لااقل سه ساله رو نمی آورد.

کوفه نیا حسین جان، کوفه وفا ندارد

کوفی  بی مروّت، شرم و حیا ندارد

انداختند از سوی دارلاماره اش

بر خاک کوچه، روی تن امّا سری نداشت

بستند در طناب و کشاندند هر طرف

از زخم سنگ بازیشان پیکری نداشت

از پا به دار کوفه، سرش بین راه شام

تکفیر گشته ،عاقبت بهتری نداشت

روزی که جشن  نامه گرفتند کوفیان

در جمع بسته­ی اسرا، دختری نداشت

براش یه کاسه آوردند، بالای دارلاماره، لب پاره، دندان شکسته داره خون میاد، آب پر از خون شد، دوباره بردند و آوردند، سه بار نشد. فرمود:من بهره ای از این آب ندارم. آره مسلم، اگه آب می خوردی باید به وفای تو شک می کردیم. تو آب بخوری، اربابت تشنه لب جون بده. اما روضه اینه، حدالاقل اینجا براش آب آوردند، دستش دادند، چند روز بعد وقتی آقاش تو گودال افتاده بود، می اومدند آب ها رو دور گودال خالی می کردند. حسین.....اشک هاتو روی دست بگیر، دست های گداییت رو بالا ببر، هرکجا نشستی اللهم عجل لویک الفرج

 روضه شب اول محرم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) - ماه غم است و می کشی از سینه آه را - حاج محمدرضا طاهری

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 547 زمان : نظرات (0)

میثم مطیعی

 

بانگ عزا، داره از آسمون میاد

زمزمه های مادری جوون میاد

بساط روضه رو میچینه با حسن

گهواره و یه مشک و پاره پیرهن

عالم شده، حسینیه بازم

فرشته ها، با اشک و آه و غم

باز میکشن، به دور عرش حق

کتیبه های محتشم

حسین جان، غریب دشت کربلا

ای محرم، یه ساله چشم به راهتم

چشم به راهه بیرقای سیاهتم

هلال تو تداعیه سه تا غمه

که خون براش گریه کنم بازم کمه

چیه اون سه تا؟

قد حسین، کنار علقمه

بالای تل، دختر فاطمه

یا مادری، که قامتش خمید

تو اون هجوم و همهمه

مادر شنیدم كربلا قامتت خمیده، ما همیشه شب اول محرم مهمان خود شما هستیم، فرمود: اومدم پشت در، قسم دادم تو رو خدا از ما دست بردارید، فأخذ ... السوط من ید قنفذٍ تازیانه رو گرفت قنفذ. ای مادر ما یتیم شدیم. فضرب به عضدی شروع كرد بازوهای من رو كبود كردن و رکل الباب برجله چنان با پا به در زد. فرده علی در رو روی من انداخت و أنا حاملٌ من حامله بودم

بنیّ، آبت ندادن اشقیا

حالا بریم در خونه ی مسلم، سفیر امام حسین،شاید سال بعد ما دیگه زنده نباشیم برات گریه كنیم

پسرعمو، دلشوره هام بی انتهاست

تو کوفه ام اما دلم پیش شماست

بیعته اون دستای سنگین یادمه

دلشوره هام بیشتر برای بچه هاست

آقا نیا، خزون میشه بهار

اگه میای، رقیه رو نیار

نقشه دارن، مردم نابکار

حتی برای شیره خوار

لالالا یه كم دیگه دووم بیار

یه كم دیگه دندون روی جیگر بذار

مشك و یكی برده كه بر می گرده زود

وقتی می رفت فقط به فكر خیمه بود

نده با اشك زندگی مو به باد

با آب میآد اگه خدا بخواد

عمو رسید كنار علقمه

صدای تكبیرش میآد

لالایی عموت رفته آب بیآره

چی شد؟شب هفتم شد؟

لالایی عموت رفته آب بیآره

حالا هنوز رباب داره گهواره رو تكان میده، جنگ تمام شده، صدای یه مادر دیگه ام میآد:

بنیّ، آبت ندادن اشقیا

محبت آدم رو بالا می بره، اینقدركه محب هم رنگ محبوب میشه، شبیه محبوبش میشه، حتی اگه حواسش نباشه،چند ساله داریم شباهت های مسلم و امام حسین رو میگیم. تنهایی مسلم رو گفتیم، ای تنها...پرتاب سنگ به مسلم رو گفتیم. امسال یكی دیگه از وجوه شباهت مسلم و آقاش رو بگم، اگه خدا كمك كنه. وقتی صبح اومدن در خونه ی طوئه، مسلم آمد جنگ نمایانی كرد، جنگید جنگید، خسته شد، به در یه خونه تكیه داد، صدا زد: اللّهمّ إنّ العطش قد بلغ منّی خدایا تشنگی من رو كشت. یه چیزی تو ذهن من میره و میآد. همین داره اذیتم میكنه. آقاشم تشنه شد عطش الحسین علیه السلام فدعا بقدحٍ. آقا تشنه شد ظرف آبی مهیا شد، لحظه های آخر، راوی میگه :ظرف رو بالا آورد آب بخوره، رماه الحصین بن نمیرٍ بسهمٍ فدخل فمه یه وقت تیری آمد به دهان مباركش اصابت كرد. آب خونی شد. آخه برا مسلمم آب آوردند، خون دهانش داخل آب ریخت، فرمود: روزیم نبود،اگه روزیم بود می خوردم. چی می خوام بگم؟ وقتی مسلم می جنگید، راوی میگه یه ملعونی اومد یه ضربتی به لب مسلم زد، لبش پاره شد، از لبش خون اومد

لب من پاره اگر گشت دگر چوب نخورد

در غم چوب یزید و لب خونبار توأم

روضه ی من امشب اینه: اگه یه غنچه ی گل تازه باشه، وقتی با چوب به این غنچه بزنی سخت پرپر میشه، اما اگه غنچه خشك شده باشه، وقتی با چوب بزنی راحت پرپر میشه، رو زمین می ریزه، یه وقت زینب نگاه كرد، دید چوب خیزران رو بالا می بره...ای حسین....

زینب چو دید نخل امیدش ثمر نكرد

آهش بر آن ستمگر ظالم اثر نكرد

آندم به طعنه گفت: بزن خوب می زنی

ظالم به بوسه گاه نبی چوب می زنی

حسین...... لذا گفت:حسین جان باورم می شد من رو از تو جدا كنند، باور می شد سرت رو به نیزه بزنند، باورم میشد مارو به اسارت ببرند، اما دیگه باورم نمی شد جلو چشم بچه هات به لب و دندانت با چوب خیزران بزنند...حسین....

 روضه شب اول محرم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) - بانگ عزا، داره از آسمون میاد - دکتر حاج میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1123 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

شب اول محرم، اول همه ی کارهامون رو بکنیم، همه ی حرفامون رو بزنیم، می خواهیم روضه بخونیم، کسی جا نمونه،اونایی که پارسال بودن یا الان رو تخت بیمارستانند،پدر و مادراتون رو دعا کنید، هرکی ما رو با امام حسین علیه السلام آشنا کرده؛ خدا به حق امام حسین بهش خیر بده، یه نفری نمیشه روضه خوند،یه نفره نمیشه ناله کرد، هَلْ مِنْ مُعینٍ فَاُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ. بیایید کمک کنید، اَلا نوحو، اَلا نوحو یعنی بیایید نوحه بخونید بیایید گریه کنید. کمک بگیریم اول از شهدا، شب اول جلسه، شهدا بیان کمک، پدرهای شهدا بیان کمک، مادرهای شهدا بیان کمک، همه کمک کنند میخوام روضه بخونم. رَیان بن شَبیب خدمت امام رضا علیه السلام رسید، یه همچین شبی، امام رضا علیه السلام فرمود: یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کنْتَ بَاکیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْک لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام.هر وقت خواستی گریه کنی برای هرچیزی، فقط برای حسین گریه کن. چرا؟ برای کس دیگه گریه کنیم، عیبی نداره؟نه. یکی از امام صادق علیه السلام پرسید آقاجان گریبان دریدن در عزای برادر چه حکمی داره.فرمود:مانعی نداره، آخه عمه ی ما هم گریبان چاک زد. فرمود: چرا باید فقط برای حسین گریه کنیم. آخه مصیبت اینقده بالاست، اگه به عمقش پی ببرید دیگه برای چیزی گریه نمی کنید. میگید اینها مصیبت نیست. مصیبت فقط مصیبت حسین، اما یه توضیحم بعدش داره.فَإِنَّهُ ذُبِحَ کمَا یُذْبَحُ الْکبْشُ. جد ما ذبح شد، مثل گوسفند سر جد ما رو بریدند. خیلی مراعات مارو کرده امام رضا علیه السلام اینجوری فرموده، براتون میگم چرا: وقتی حضرت آدم داشت دنبال حوا می گشت.رسید به کربلا. خار تو پای آدم رفت. خدایا من که رانده شدم، بیرون اومدم،توبه کردم. الان این زخم پا برای چیه؟ جبرئیل نازل شد، فرمود: این برای اینه که خونت اینجا ریخته بشه، آخه یه روزی میآد پسر پیغمبر خاتم را، آدم فَیُذبَحُ، ذُبح الشاه من القفا. سر حسین رو مثل قربانی از قفا می برند. چند تا اشاره دارم.برای لشکر اهمیتی نداشت داشتند حسین رو قربانی می کنند. رفقا:وقتی گوسفند قربانی میشه، احکامش رو باید رعایت کرد، بَره نباید کنار گوسفند باشه، جلو بچه، جلو مادر، مادر باردار نباید گوسفند رو قربانی کرد. دارم میگم که بدونی امام رضا علیه السلام چقدر به تو رحم کرد. معمولاً اگه بچه ای باشه میگن بچه رو کنار ببر، اما ارباب من و شمارو جلوی زن و بچه اش سر بریدند.حسین دست و پا می زد، بچه هاش جزع و فزع می کردند. دل کسی به حال قربانی نمیسوزه، دل کسی به حال قربانی نمیسوزه، دل اونها هم به حال قربانی نسوخت. علماء نوشتند، معالی سبطین،بیت الاحزان، ارشاد شیخ مفید، الاقطره، لهوف، همه رو بخونید. دومین شباهت، گوسفندی رو قربانی میکردند و تو صحرا رهاش می کردنند اینم یه شباهت، بدنش رو رها کردند، اما سجاد علیه السلام فرمود: عمه جان بدن خودیهاشون رو دفن کردند، بدن بابام روی زمین....یه چیزی براتون بگم:نگاه کرد دید بدن شیرخواره هم روی زمین.. اما وجه تفاوت هارو بگم:تفاوت آن بود که سر گوسفند قربانی را بر نیزه نمی کنند. اسب بر بدنش نمی تازند، خلاصه میکنم: گوسفند قربانی رو اول ذبح می کنند بعد تیکه تیکه میکنند، گوسفند رو آب میدن اول.....حسین...... قربانی رو از جلو سر می برند.حسین.....

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین

دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد حسین

حسین......

تقصیر من است زیر و رویت کردم

ای کاش گلوت را نمی بوسیدم

خدایا فرج امام زمان ما را برسان،فرج آقامون رو برسان...

 روضه شب اول محرم - حاج محمود کریمی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 951 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا

دوباره محرم رسید،دوباره التماس های من شروع شد

عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا

ای تیر آخرین  کمان خدا بیا

از همین امشب التماس هات رو شروع كن، خدا رو چی دیدی، شاید تو همین دهه آقات رو دیدی.

 ما در سکوت غربت خود داد می زنیم

بی تو شکست بغض گلو بی صدا بیا

 هر لحظه با نیامدنت گریه می کنیم

فصل شروع بارش چشمان ما بیا

مولای من یه سال منتظرم محرم بشه ،بزرگان ما گفتند:اگه می خواهید زود به خیمه ی امام زمان برسید، یه راهش گریه ی بر اباعبدالله است.آخه دلم خوشه بالاخره بین این گریه كن ها شاید شما هم قدم بذارید.میگم مگه میشه آقام توی این روضه ها، گریه ها نیاد؟

یا صاحب الزمان به خدا شعله ی فراق

آتش کشیده بر جگر  روزها بیا

 چشم انتظار توست حسینیه های اشک

ای روضه خوان مقتل کرب و بلا بیا

حسین....

بیاییم امشب با این آقا وارد روضه بشیم، با این آقا خودمون رو به خیمه برسونیم. سلام من به این آقایی كه سلام دادن به ابی عبدالله رو به من و تو یاد داد.سلام دادن رو یاد داد بالای دارالاماره، اول حرفی كه زد به ابی عبدالله سلام داد.عظمت داشت این آقا، جانم فدات، این روزها تو كوفه غریب شدی، یادت نره اول روضه خون مسلم پیغمبره، چرا؟. گفتند:آقا علاقه ی شما به عقیل زیاده، چرا؟ پیغمبر فرمود:به دو دلیل، دلیل اول اینكه،ابوطالب، عقیل رو دوست داره، منم به واسطه ی او دوستش دارم، اما دلیل دوم:فرزندی از این عقیل به دنیا میآد، یه روزی پسر من حسین رو یاری میكنه، شهید تو ركاب  و راه حسین میشه.پیغمبر روضه ی مسلم رو خوند، ابی عبدالله هم برا مسلم گریه كرد، این عظمت  مسلم . حالا این آقا تو كوچه های كوفه سرگردانه. ان شاءالله هیچ مردی تو دیار غربت،غریب نشه.خیلی مسلم عذاب میكشید تو كوفه، بیا مسلم رو یاری كن، تو هم با مسلم هم نوا شو، فكر كن داری تو كوچه های كوفه قدم میزنی، هی دست هاشو به هم فشار می داد،هی در و دیوار رو نگاه می كرد:

حسین میا به كوفه، كوفه وفا ندارد

كوفی  بی مروّت، شرم و حیا ندارد

جار و جنجالی عذاب آور به گوشم می رسد

نعره ی مستانه ی لشکر به گوشم می رسد

چی میگه مسلم؟

هر دقیقه کوفه از این رو به آن رو می شود

تا صدای سکّه های زر به گوشم می رسد

این جماعت کینه دارند از عمو جانم علی

ناسزاها از سر منبر به گوشم می رسد

از دو ماه پیش که مهمان  کوفی ها شدم

ضربه های پتک آهنگر به گوشم می رسد

نمی دانم، چرا اینجا مسلم درگیر شده،چرا مسلم اینجا به هم ریخته،مگه تو بازار آهنگرها چه خبره؟آقا شلوغ ترین بازار، بازار آهنگرهاست. می دونی چرا؟ چه كار دارند می كنند؟

یک عمود آهنی را هم سفارش داده اند

نقشه پاشیدن یک سر به گوشم می رسد

مسلم یه سر رفت توی بازار، دید همه دارند شمشیرهاشون رو تیز می كنند،یكی عمود می سازه، دید حرمله داره تیر سه شعبه آماده میكنه. ببین مسلم داره كجا رو می بینه

قبل مقتل رفتنت انگشترت را دربیار

صحبت انگشت و انگشتر به گوشم می رسد.

همچین كه از این پله های دارالاماره مسلم بالا می رفت، دید مسلم داره گریه میكنه، نانجیب زخم زبان زد. چیه مسلم ترسیدی؟ داری گریه میكنی؟ مگه تو سردار نبودی؟چرا داری گریه می كنی؟ برگشت مسلم یه نگاه بهش كرد:نانجیب من برا خودم گریه نمی كنم.

من اگر چه نیستم در عصر عاشورا ولی

ناله جانسوز یک مادر به  گوشم می رسد

حسین.....

مسلم توی سخت ترین شرائط یاد حضرت زهرا سلام الله علیها افتاد، سخت ترین لحضات مسلم كجا بود؟ كجا یاد مادر سادات افتاد؟ مسلم اولین فدایی حسین ، همیشه شب اول یاد حضرت زهرا كردیم، امشب هم یاد كنیم، بذارید جلسه ی ما رونق بگیره. یاد اول مدافع ولایت، تو كوچه ها راهش رو بستند،محاصره اش كردند.

من شیر بودم كوفه در زنجیرم انداخت

این كوچه های تنگ آخر گیرم انداخت

مسلم تو مرد بودی، شمشیر به كمر داشتی، می تونستی تو كوچه از خودت دفاع  كنی، اما مادر ما زهرا سلام الله علیها هی عقب رفت. دست های مسلم رو بستند، خدا رو شكر، جای شكرش باقیست، چرا؟ می خوام بگم اگه دست های این مرد رو بستند، لااقل زن و بچه اش نبودند ببینند، اما من یه قهرمان سراغ دارم، جلو فاطمه دستاشو بستند

دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد

نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم

از مدینه بریم بیرون.....كشتند مسلم رو، خبر پیچید تو كوفه مسلم رو كشتند، بدنش رو از بالای دارالاماره انداختند، خبر پیچید، طوئه یك شب از مسلم پذیرایی كرده، اون زن  عارفه، بین این همه مرد یه زن پیدا شد. ای نامرد مردم، این زن جور همه رو كشید.یك شب مسلم مهمانش بود، اما یه دل نه صد دل عاشق این آقا شد بواسطه ی امام حسین، بوی حسین رو از مسلم می فهمید، تا خبر دار شد مسلم رو كشتند، اومد تو كوچه های كوفه ، هی اینور و آنور سراغ مسلم رو می گرفت. كجاست آقام؟كجا پیداش كنم؟ گفتند:

خواهید اگر عاقبت عشق ببینید

فردا چو شود روی به بازار بیارید

رفت تو بازار، یه وقت دید بچه ها دور یه بدن جمع شدند، یه بدن رو برهنه كردند؟نه، نه اشتباه نكن،فقط سر و جدا كردند، پاشو به اسب بسته بودند، این بدن بی سر رو روی خاك ها میكشیدند، یه مرتبه نگاه كرد، آقاشو شناخت، گفت:این مسلم بن عقیل ،چرا شناخت؟ بدن كه سر نداشت، تا نگاهش افتاد به پیراهن مسلم. حالا بریم كربلا یا نه؟

گل من یك نشانی در بدن داشت

یكی پیراهن كهنه به تن داشت

ای خدایا به این شهید غریب كوفه، فرج امام زمان ما برسان....

روضه شب اول محرم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) - عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا - سید مهدی میرداماد 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2040 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

نوشته روی پرچما حسین غریب فاطمه

چشمای خیس عاشقا داد می زنه محرمه

تا، روضه ی زهراست تو سینه‌هامون

هدیه زهراست پیرهن سیامون

چه خوبه تو حسینیه، نماز گریه هامون

دعا کنین امضا بشه، برات کربلامون

وای غریب مادر

از بچگی تو هیئتا عشق تو یادمون دادن

با روضه‌های کربلا راهو به ما نشون دادن

شد، نام قشنگت ورد لب ما

روضه ی عباس، مشق شب ما

هنوز محرم که میاد، پر می کشه دلامون

دعا کنین امضا بشه، برات کربلامون

وای غریب مادر

نمک نداره سال ما اگه محرم نباشه

اگه محرم نباشه می خوام که عالم نباشه

تا، نگاه ارباب، ما رو نشون کرد

روضه اصغر، بزرگمون کرد

دعا کنین که فاطمه، دعا کنه برامون

دعا کنین امضا بشه، برات کربلامون

باز محرم اومد، محرم اومد

وای غریب مادر

 دانلود سینه زنی واحد شهادت امام حسین (ع) شب اول محرم

 

تعداد صفحات : 10

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 46
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 579
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 3,298
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 36
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 3,298
  • بازدید ماه : 3,298
  • بازدید سال : 1,318,331
  • بازدید کلی : 19,824,159